الیناالینا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

دفترخاطرات الینا

یه روز خاطره انگیز

عزیزم من بابایی میخواستیم یه روز خاطره انگیز واست درست کنیم واسه همین تورو بردیم نمایشگاه اسباب بازی تهران و امیدوارم اون روز رو هیچوقت فراموش نکنی چون وارد یه دنیایی شدی  که همه چیش مربوط به بچه ها میشد وخیلی لذت بردی.غرفه های بازی آموزشی نقاشی کاردستی و...خلاصه قطار سواری و نمایشهای عروسکی کلی کیف کردی اون روز. بعد اونهم 2بهمن تولد یاس بود که من وتو و نیاز(صمیمی ترین دوستت)به قول خودت باهم رفتیم  تولد و کلی خوش گذروندین و آتیش سوزوندین.پرینازجون هم کلی زحمت کشیده بود و آخرشم میکی موس رودعوت کرده بود تابیاد با بچه ها بازی کنه و بهشون خوش بگذره. این روزها که بزرگترشدی خواسته ها و علایقتم تغییر کرد...
17 بهمن 1392

بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست....

امروزر وبهترین زمانی که خدامی خواست منوباهدیه ای وزتولدتوست..شاد کنه... دخترم ازخدا ممنونم که فرشته کوچولوی نازی روبه من هدیه دادومن هرروزشاهدشکفتن وبزرگ شدنت هستم ولذت میبرم..ومامان آسمانی ترین آرزوهارو واست ازخدامی خواد..... عزیزم ازمامان خواستی تاتولدت روپیش دوستات جشن بگیریم وکیکت هم عروسکی باشه وخلاصه روزتوبود وهرچی تو میخواستی.. بجزهمکلاسیهات سنا و پارسا و یسنا هم با ماماناشون اومدن وماروخوشحال کردن. ماهم به همه دوستات یه کارت یادگاری دادیم که مهمون پارک ما باشن ویک ساعت رایگان بیان بازی کنن هدیه تولدبابابه دخملش تبلت و مامان هم یه باربی دوچرخه سوار بودکه کلللی ذوق کرده بودی عزیزم توروبا یاس کلاس موسیقی میف...
17 بهمن 1392
1